سالی، آری، بیگاهان نوروز چنین آغاز خواهد شد.
(احمد شاملو)
در حالی به پیشواز آخرین سال این سده میرویم که رویدادهای عجیبی را از سر گذراندیم. جدای از سختیهای سال 1398 که دور از باورمان بود، همهگیری بیماری کرونا به عنوان هولناکترینش در کولهبارمان خوش نشسته و قصد با ما آمدن به سال 1399 را دارد. گفتن از سختیهای این همهگیری تکرار درد است، دردی انکارناپذیر که با همهی ماست. امّا من میخواهم با شما از پیامد ارزشمند یگانگی بگویم. کرونا به دور از مرزبندیهای جغرافیایی، توسعهیافتگی، قومی، مذهبی و سیاسی به همهجا سرک کشید و دلیل فهم مشترکی در تمام دنیا شد. عینکی به همگان برای دیدن واقعیت زندگی داد. سببی بود تا دوباره ارزشهایمان را با هم مرور کنیم. ارزش جان انسانها که بالاتر از آن نمیشناسیم. ارزش والای پیشرفتهای بشری که بیماری چنین فراگیری را با کمترین آسیب نسبت به سدههای قبل به مبارزه میخواند. ارزش کمکرسانیهای همدلانهی هر آن کسی که میشناسید. ارزش مسئولانه رفتار کردن همهی ما در رویارویی با این بحران و از خود برای دیگران گذشتن. پناه بردن به پیوندها و ارتباطات نزدیکی که ارمغان فنآوری این سده بود و توانستیم فارغ از شهر و کشورمان، تجربیاتمان را به اشتراک بگذاریم و آگاهانهتر رفتار کنیم. چقدر این یگانگی باشکوه است! چقدر ما انسانها نیازمند با هم بودنیم! چقدر این همبستگی و یکپارچگی با وجود گوناگونی ستودنی است. انسان بودن مرز نمیشناسد. علم، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده است. و من امروز چقدر بیشتر و عمیقتر مفهوم دهکدهی جهانی را میفهمم.
میرویم سال 1399 را با دلتنگی در آغوش کشیدن همدیگر آغاز کنیم؛ اما دلهایمان نزدیکترو مهربانتر از قبل برای هم میتپد. کرونا دیر یا زود میرود و دوباره ماییم و زندگی. آرزو میکنم این یگانگی با ما بماند. موجی شود و از کوهها و دریاها بگذرد و خوشبختی را در کرهی خاکیمان بپراکند. ماییم و تخم دوستی و عشقی که به ارمغان گرفتهایم تا در دلهامان بکاریم و تیمارش کنیم؛ به امید آن که درخت تنومند صلح و آرامش شود.
بهار دلهاتان همگام با بهار طبیعت، سبز و پرگل باشد.
پروا سلطانی